جمهوری ننگین اسلامی در نفسهای آخرش سعی دارد که تا میتواند بگیرد و بزند و بکشد و به دار بیاویزد
در حقیقت درحال انتقام گیری پیش از مرگش است. در حال تلافی کردن نابودیش است و چون خود را رفتنی میداند میخواهد که تا میشود بکشد و نابود کند و ویران سازد. فرقی هم برایش ندارد که آبروی اسلامی که بنامش حکومت میکند بماند یا برود. البته اگر هنوز ذره ای آبرو برای اسلامش مانده باشد!
اما آنچه من میخواهم بگویم اینست که از مرز ولایت فقیه باید عبور کرد. بعنوان یکی از هواداران جنبش ملی ما هستیم، چند روز قبل پیشنهاد کردم که به سمت شعار مرگ بر جمهوری اسلامی پیش برویم و از اصل ولایت فقیه هم رد شویم. بدلایل اسرار آمیزی که شاید من بخاطر عدم آشنایی به علم سیاست و نداشتن دانش و تخصص علوم مافوق سیاسی و دیپلماتیکی! ندانستم و متوجه نشدم که چرا هیچ استقبالی از این شعار و هدف نهایی نمیشود. و گاه تصور میکنم که مبادا هنوز در مرحلهء امید به اصلاحات نظامی اصلاح ناشدنی هستیم!؟
بعضیها میگویند که شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" همان "مرگ بر جمهوری اسلامی" است!
این باور کردنی نیست و حقیقت ندارد!
چطور ممکن است که "اصل ولایت فقیه" همان "جمهوری اسلامی" باشد؟
بهرحال باید به این نکته پرداخت که مقصد ما کجاست؟ بایستی هدف نهایی را روشن کنیم و بیش از این خود و دیگران را معطل نکنیم. اینکه به چند گروه تقسیم شده باشیم: سبز ! سبز کمرنگ! سبز پررنگ! و رنگین کمان! اینها اتلاف وقت است. کمرنگ و پررنگ و اصلاح طلب و سرنگونیخواه را کنار بگذاریم. این نظام اصلاح ناپذیرست و اصولا خودش در خود دارای تناقض و تضاد است. نظام مذهبی و دینی نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه ای در عصر حاضر باشد. حکومتی بر اساس ایدئولژی مذهبی هرگز قادر نیست دمکرات و برابری خواه رفتار کند. زیرا خود دین دارای قوانین نابرابری و تبعیض است.
--
کبک آگاه است
به امیـــــ/\ـــــد آزادی
کبک آگاه است
به امیـــــ/\ـــــد آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر